محل تبلیغات شما

فکر میکردم در ابتدای روزهای نوشتن در این تازه مکان از تو می نویسم ،از روزهای شیرین عاشقی کردن با تو، از خستگی و روزمرگی هام، میایم اینجا و در حالیکه بخار لیوان چاییم در هوا می رقصد از آدمهای بی آرتی و دستفروش های مترو قائم آزادگان مینویسم

اما حالا بعد از پنج روز از قطعی عجیب غریب اینترنت در حالیکه روی تخت خوابگاه نشسته ام و دخترها لاک میزنند و داریوش سر می دهد نون و پنیر و بادوم یه قصه ناتموم، تمام حواسم به دانشجوهای اغتشاش گریست که از شنیدن صدای مادر و پدرهایشان محروم شدند آخ که حالم از این کلمه "اغتشاش" بهم میخورد آخ مامان من اگر یک روز صدای تو را نشنوم قلبم مچاله میشود داریوش میخواند قصه جادوگر بد که از کتابا میومد نشسته بر منبر خون عاشقارو گردن میزد

آخ که قلبم برایتان حسابی مچاله است، دوست داشتم از تو بنویسم از روزهای شیرین عاشقی کردن با تو اما حالا در حالیکه روی تخت خوابگاه نشسته ام و گوشم به داریوش است که میخواند آهای آهای یکی بیاد یه شعر تازه تر بگه برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه.به شما فکر میکنم.

رک و پوست کنده بگم که...

اون شبی که تو خوابگاه ب ی ش م ه درست کردیم

به وقت یکم آذرماه

تو ,روزهای ,داریوش ,نشسته ,حالیکه ,ام ,در حالیکه ,روزهای شیرین ,خوابگاه نشسته ,روی تخت ,شیرین عاشقی ,روزهای شیرین عاشقی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خانه سلامت بانوان